کد مطلب:313635 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:185
چرا نذرت را ادا نمی کنی؟
جناب آقای حاج ابوالحسن شكری، در ماه رمضان 1414 ق كرامت زیر را برای نگارنده نقل كردند:
چهل سال قبل زخمی در پای چپم پیدا شد كه مرتب اذیتم می كرد. یكی دو سال بدین منوال گذشت. پس از معالجات زیاد، از همه جا مأیوس شدم، تا اینكه گوسفندی برای حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام نذر كردم، الحمدلله بعد از مدتی زخم پایم درست شد و كسی هم از نذر من اطلاعی نداشت. دو الی سه ماه از این ماجرا گذشت. همان زمان ها بود كه بنده در دكان حاج آقا مغازه ای كار می كردم.
یك روز صبح آقای حاج آقا مغازه ای به دكان آمد، و ابتدا بساكن، خطاب به بنده گفت: آقا میرزا، مگر تو نذری برای حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام كه كرده ای؟ گفتم: چه طور؟
گفت: دیشب، سیدی را در خواب دیدم، گفت به ابوالحسن بگو چرا نذرت را ادا نمی كنی؟ در جواب گفتم: بلی، نذری برای حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام كرده ام. فردای همان روز رفتم گوسفندی را خریده و كشتم و گوشتش را به نام حضرت ابوالفضل علیه السلام به فقرا دادم.
چهل سال قبل زخمی در پای چپم پیدا شد كه مرتب اذیتم می كرد. یكی دو سال بدین منوال گذشت. پس از معالجات زیاد، از همه جا مأیوس شدم، تا اینكه گوسفندی برای حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام نذر كردم، الحمدلله بعد از مدتی زخم پایم درست شد و كسی هم از نذر من اطلاعی نداشت. دو الی سه ماه از این ماجرا گذشت. همان زمان ها بود كه بنده در دكان حاج آقا مغازه ای كار می كردم.
یك روز صبح آقای حاج آقا مغازه ای به دكان آمد، و ابتدا بساكن، خطاب به بنده گفت: آقا میرزا، مگر تو نذری برای حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام كه كرده ای؟ گفتم: چه طور؟
گفت: دیشب، سیدی را در خواب دیدم، گفت به ابوالحسن بگو چرا نذرت را ادا نمی كنی؟ در جواب گفتم: بلی، نذری برای حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام كرده ام. فردای همان روز رفتم گوسفندی را خریده و كشتم و گوشتش را به نام حضرت ابوالفضل علیه السلام به فقرا دادم.